جدول جو
جدول جو

معنی ناصر اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

ناصر اصفهانی
(صِ رِ اِ فَ)
میرزا محمد، مشهور به گل کار و ملقب به درویش ناصر علی. وی از مریدان و مجذوبان نورعلیشاه است، و به روایت هدایت ’در تمام عمر به جز شلواری لباس قبول ننموده، اغلب در بیرون شهرستان به سر می برده’ است. او راست:
خراباتی که رندان را مقام است
برو صوفی که خامان را حرام است.
و نیز رجوع شود به ریاض العارفین ص 337 و سخنوران چشم دیده ص 122 و طرائق الحقایق ج 3 ص 88 و ریحانه الادب ذیل گل کار
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ)
اصفهانی. از شعرای پارسی گوی، که در اصفهان پرورش یافت و از شعرای دربار شاه سلیمان صفوی بود و در اواسط قرن دهم هجری قمری درگذشت. از اوست:
اضطراب دل نمیدارم و لیکن نامه ام
همچو نبض خسته بربال کبوتر می طپد.
(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1201)
لغت نامه دهخدا
(کِ رِ اِ فَ)
نام او محمدقلی بک متخلص به شاکر از تبریزیان ساکن عباس آباد اصفهان بود و در فن زرگری و نقاشی بی مثل و طبعش موزون بود اما از تاریخ تولد و درگذشت او اطلاعی در دست نیست. (از الذریعه ج 9 ص 493 از تذکرۀ نصرآبادی ص 392 و دانشمندان آذربایجان ص 186 و صبح گلشن ص 217)
لغت نامه دهخدا
(قَصْ صا)
ابراهیم بن عبدالله بن اسحاق اصفهانی، مکنی به ابواسحاق. از محدثانی است که مرده شوئی نیز می کرده و در این کار به پیروی از سنت مبالغه به خرج میداده و ازاینرو به قصار موسوم شده است. وی از ولید بن ابان وحسن بن محمد دارکی و جز ایشان روایت کند. او به سال 373 هجری قمری در 103سالگی وفات کرد. (لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(طِ قِ اِ فَ)
میرزا صادق. از شاعران قرن سیزدهم هجری قمریست. مؤلف ریحانهالادب آرد: ’در تاریخ گوئی و عددجوئی قدرتی عجیب داشته و در این فن گوی سبقت از دیگران ربوده است، چنانکه عدد ابجدی هریک مصراع از اکثر قصایدش مادۀ تاریخ سال یکی از وقایع بودی و در تاریخ هر بنائی چندین قصیدۀ فریده به همین اسلوب تمام نمودی من جمله قصیده ای در تاریخ اتمام تذهیب ایوان و گنبد مطهر حضرت معصومه که به سال هزار و دویست و هیجدهم هجرت در تحت توجهات خاقان مغفور فتحعلی شاه قاجار به وقوع پیوسته در قم انشاد کرده که مشتمل بر ستایش آن مخدرۀ معظمه و مدح خاقان و توصیف گنبد مطهر و حاوی شصت ودو بیت بوده و عدد ابجدی هر مصراعی مطابق عدد همان سال مذکور می باشد’، از آن قصیده است:
این قبه گلبنی است به زیور برآمده
یا پاک گوهریست پر از زیور آمده
این قبه راست اوج به جائی که پیش وی
صدر فلک به چشم ملک احقر آمده
از دل سؤال کردم و گفتم مرا بگو
کین صحن از چه رو ز جنان بهتر آمده
دل در جواب گفت که اینک در این سؤال
عقل طویل قاصر و فهم اقصر آمده.
و از ابیات پایان قصیده است:
گفتم ز جود شاه به عالم قصیده ای
کز آن روان فکر پر از شکر آمده
ابیات این قصیده هر آن یک به دلبری
مانند حسن روی بتان دلبر آمده
هر مصرعی ازین چو یکی حور لاله رو
هر بیت آن دو ماه پری پیکر آمده.
وفات ناطق به سال 1230 ه. ق. اتفاق افتاد. رجوع به ریحانهالادب ج 4 ص 153 و مختارالبلاد ص 88 و مجمعالعصر ج 2 ص 526 و آتشکدۀ آذر ص 209 و قاموس الاعلام ج 6 و فهرست کتاب خانه مجلس شورای ملی ص 674 و طرائق الحقایق ج 3 ص 113 و مجلۀ ارمغان سال 18 ص 594 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
میرزا نصیر، محمد اصفهانی بن میرزا عبداله ملقب به نصیرالدین ثانی و مشهور به میرزا نصیر از اجلۀ اطبا و دانشمندان و از شاعران قرن دوازدهم است، مولدش جهرم بوده و سالها در اصفهان نشو و نما یافته سپس به شیراز آمده و به منصب طبابت کریم خان زند رسیده است. از تألیفات اوست: 1- اساس الصحه در طب به عربی. 2- جام گیتی نما در حکمت به فارسی 3- حل التقویم در نجوم به فارسی. 4- رساله ای در رابطۀ میان موسیقی و طب. 5- مشکلات قانون ابن سینا، وجز اینها. وفات وی به سال 1191 است و صباحی در تاریخ وفاتش گفته است: ’آه از مرگ نصیر ثانی’ او راست:
شبی با نوجوانی گفت پیری
کهن دردی کشی صافی ضمیری
چو خم صاحبدلی روشن روانی
در این دیر کهن پیر مغانی
که باد نوبهار و ابر آزار
شنیدم خیمه زد بر طرف گلزار
به هر گلبن هزاری ساز برداشت
به هر سروی تذرو آواز برداشت
صلای یوسف گل شد جهانگیر
زلیخای جوان شد عالم پیر
سحرگاهان نسیم آهسته خیزد
چنان کز برگ گل شبنم نریزد
ترشح های ابر از هر کناری
بود چندان که بنشیند غباری
به پیران کهن غم سازگار است
تو شادی کن ترا باغم چه کار است...
فلک را عادت دیرینه اینست
که با آزادگان دایم به کین است
به جان می پرورد بی حاصلی را
کزو دل بشکند صاحبدلی را.
#
با من که رخم شکسته رنگ آمده است
هفت اختر و شش جهت به جنگ آمده است
بر مرغ دلم که ز آشیان دگر است
این نه قفس فراخ تنگ آمده است.
(از مجمعالفصحا چ مصفا ج 6 ص 1037).
و ریحانه الادب ج 4 ص 200 و نیز رجوع به آثارالعجم ص 105 و طرایق الحقایق ج 3 ص 74 و صبح گلشن ص 524 و قاموس الاعلام ج 6 و آتشکدۀ آذر ص 430 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ اِفَ)
نورانی خباز، متخلص به نامی. او راست:
در عشق توام گشته دل و جان دشمن
ای در طلبت پای به دامان دشمن
در دست مرا دشمن و در جان دشمن
وز دست تو دستم به گریبان دشمن.
(از صبح گلشن ص 503) (قاموس الاعلام ج 6)
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ فَ)
میرزا نامی اصفهانی، محمدصادق، متخلص به نامی. از شاعران قرن سیزدهم است، و به روایت هدایت در مجمع الفصحاء، وی به فنون نظم و نثر رغبت داشته و تاریخی مشتمل بر وقایع دولت کریم خان وکیل و دیگران نگاشته و منشیانه عبارت پردازی کرده است... در فن نظم به مثنوی سرائی راغب بوده، قصد تتبع خمسه داشته، سه مثنوی به نامهای: خسرو و شیرین، وامق و عذرا و لیلی و مجنون به نظم درآورده است. وی به دوران سلطنت نادرشاه درگذشت. آذر در آتشکده این ابیات را از مثنوی خسرو و شیرین وی نقل کرده است:
چو خسرو سوی شکّر کرد آهنگ
شکرلب ماند تنها با دلی تنگ
سیه گردید روز و روزگارش
به رسوائی کشید انجام کارش
عجب دردی است دور از یار بودن
صبوری کردن و ناچار بودن.
و شکوۀ شیرین از خسرو:
زمانه یار و گردون یاورت باد
شراب خوشدلی در ساغرت باد
ز حلوای شکر سیری مبادت
ز یار تازه دلگیری مبادت
بحمدالله که زودت آزمودم
بخاطر آنچه بودت آزمودم.
برای اطلاع بیشتر از احوال و آثار وی رجوع به مجلۀ آینده سال دوم ص 533 و فهرست کتاب خانه مجلس شورای ملی ص 181 و تذکرۀ صبح گلشن ص 502 و قاموس الاعلام ج 6 و مجمع الفصحاء ج 2 ص 523 و آتشکدۀ آذر ص 429 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ بِ اِ فَ)
محمد رضا، متخلص به نایب. از شاعران قرن دوازدهم و معاصر با شیخ محمدعلی حزین لاهیجی است. او راست:
ناله پنداشت که در سینۀ ما جاتنگ است
رفت و برگشت سرآسیمه که دنیا تنگ است.
رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و ریحانه الادب ج 4 ص 161 و تذکرۀ صبح گلشن ص 503 شود
لغت نامه دهخدا